بیست و دو سال پیش، در چنین روزی، ساعت 11ظهر، یک دختر تپل و کچل و نق نقو چشم به جهان گشود و پدر و مادرش را، پدر و مادر کرد:)

بیست و دو سال پر از فراز و نشیب گذشت و حالا دخترک بزرگ شده و ازدواج کرده و با چشم هایی نگران به سال های پیش رویش می نگرد.

به آرزوی دیرینه اش و به قولی که داده، می اندیشد.

سال هاست که تنها با همان نیت همیشگی، شمع تولدش را فوت می کند.



آمین دعاهایتان می شوم، آمین دعاهایم می شوید؟

                    

+چه حس خوبی داره بفهمی همسرت که اهل کتاب خوندن نیست به خاطرت کل کتابفروشی رو بسیج کرده که یه کتاب خوب و معروف رو برات هدیه بخره:)

++ و چه حس خوب تری که شب تولدت، پدر و مادرت کنارت باشن*__*

+++ نمیدونید چه حال خوبیه وقتی پنل وبلاگت رو باز میکنی و میبینی دو تا از بهترین دوستات تولدت رو یادشون بوده و تبریک گفتن^__^

ممنونم همدم ماه عزیزم و لادن جان مهربونم:**

++++تیتر از حافظ جان:)

درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین!

مدتی هست که حیرانم و تدبیرم نیست

چیز قابل توجه دیگه ای میبینید؟

  ,سال ,رو ,پدر ,کرده ,آمین ,    ,پدر و ,بیست و ,چه حس ,و دو

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

MCND Boys کوهنوردان ستاره کویر شهرستان زرند اشعار زیبا یک یار سلام به همگی دانلود رایگان پرسشنامه استاندارد تابلو سازی فروش بهترین و ارزان ترین کالا بهترین های وب فارسی دانلود رایگان قسمت 25 بیست و پنجم سریال آقازاده