دیشب خوابت رو دیدم.

برام عجیبه روزهایی که بهت فکر می کنم و دوست دارم فقط یک لحظه ببینمت، هیچ خوابی نمی بینم اما روزهایی مثل دیروز،که تو روزمرگی گم شدم،میای به خوابم و منو باز مبتلا می کنی.

حتی تو خواب هم از من ناراحتی و نمیذاری نزدیکت بیام،یه جور دوری می کنی که فقط خودم می فهمم.

من کارم درست نبود،قبولاما تو چرا از خودت دفاع نکردی؟چرا روزه ی سکوت گرفتی؟

حتی بهت شک می کنم این روزاتو آدمی نبودی که ساکت بشینی و این وضع رو ببینی ، نکنه من اشتباه کردم و این موضوع برات بی اهمیته؟

شاید راسته که میگن" دل به دل راه داره" وگرنه چرا باید بیای تو خوابم؟ چرا باید اون حرفا رو بزنی؟

چه خوب گفت قیصر امین پور:

از من عبور می کنی و دم نمی زنی

                                                 تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای

+تیتر از شهریار جانم:)

درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین!

مدتی هست که حیرانم و تدبیرم نیست

چیز قابل توجه دیگه ای میبینید؟

  ,تو ,کنی ,رو ,شاید ,ای ,    ,می کنی ,می کنم ,از من ,و این

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سوالات آزمون استخدامی دستگاههای اجرایی 98 شد آنچه شد داستان کوتاه راهی به سوی نور رسول محمدی مهاجرت به گرجستان | اقامت گرجستان charmsara TOᗯᗩᖇᗪᔕ GETTIᑎG ᗷETTEᖇ وبلاگ دومینووب◕‿◕ اداره گاز شهرستان مُهر