هر ﺳﺎﻝ ﺑﺮای ﺗﻮ ﺳﻪ ﻣ پوﺷﻢ   /   در دﺳﺘﻪ ی ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻋﻠﻢ ﺑﺮ دوﺷﻢ

ﻣﺎ، ﺑﻌﺪ هزار و چارصد سال هنوز   /  با یاد لب تو آب را ﻣ ﻧﻮﺷﻢ.

_______________________________________________________

دیشب یه کار اشتباهی انجام دادم،پشیمون شدم و تا موقع خواب،خودم رو سرزنش می کردم.

خواب عجیبی دیدم.تو خواب یه نفر که نمیشناختمش ولی انگار برام از همه آشناتر بود اومد و منو برد کربلا.وسط بین الحرمین مردد وایساده بودم،نمیتونستم تصمیم بگیرم کدوم ور برم.

رومو به سمت حرم امام حسین(ع) کردم و دست به سینه سلام دادم.یه دفعه همون آشنای غریبه،دستم رو گرفت و منو برگردوند خونه.

مات و مبهوت بودم که چرا نذاشت برم زیارت،زبونم بند اومده بود از حیرت.

همه ی فامیل و دوستام،تو خونه بودن.اشک می ریختن و باهام روبوسی می کردن، به صورتم دست می کشیدن و میگفتن زیارتت قبول،برای ما هم دعا کردی؟

من هر چقدر می خواستم بگم که نتونستم زیارت کنم،نشد.زبونم نمی چرخید.

همون آشنای غریبه،زیر گوشم زمزمه کرد:هیییس چیزی نگو،معلومه که تو زیارت کردی،زیارتت قبول.

از خواب پریدم،هنوز تو شوکم.

+امشب تو هیئت،برای همتون دعا کردم.

درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین!

مدتی هست که حیرانم و تدبیرم نیست

چیز قابل توجه دیگه ای میبینید؟

تو ,  ,یه ,خواب ,زیارت ,آشنای ,کردم و ,حرف اول ,و منو ,همون آشنای ,باهام روبوسی

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فرش دستباف مدرن ایرانی (فرش فراهان) FARAHAN CARPET حجت الاسلام احمد خوشخو نسیم قزوین ایران هات نیوز تست انواع اپلیکیشن ، سایت و گیم گلد کوین (GOLD COIN) سوالات بنای سفت کار درجه 2 { امتحانات نهایی } ماشین جوجه کشی ونوس بار بازی های ps4